×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

چشمهای تو

× تو که آهسته میخوانی قنوت گریه هایت را میان ربنای سبز دوستانت دعایم کن
×

آدرس وبلاگ من

parya86geglicom.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/pareia1978

هر وقت توانستی به همه چیز از دریچه "عشق" نگاه کنی، آنوقت "انسان طبیعی" خواهی بود.

خدایا

 

می خواهم نفس بکشم

در فضایی که، حیات هست

زندگی هست

عشق هست

آنجایی که توی حقیقی، هست

نه توئی که ساخته اند و تبلیغش را کرده اند!

 

می خواهم ببینمت!

آنچه که حقیقتا هستی

نه آنچه که تو را تراشیده اند و شکلت داده اند و

از تو بتی سرد و سنگین ساخته اند

 

می خواهم لمست کنم!

نرمی و لطافت مهرت را!

نه آن زبری و خشونتی که از خشم و قهر تو ساخته اند!

 

می خواهم،

گرمای محبتت را!

آن گرمائی که آرام و قرارم دهد

نه  آن آتش سوزان جهنمی ساختگی که،

روح مرا میسوزاند و میخشکاند!

 

می خواهم،

می خواهم کس و کارم باشی!

همه چیز و همه کسم!

نه آن خدای بی انصاف جعلی که

کس و کار و عزیزانم را از من میگیرد و

داغ تنهائی بر دلم مینشاند!

 

      می خواهم،

می خواهم تکیه گاهت را!

می خواهم به بازوی بلند و سینه ستبرت تکیه کنم و

 خستگی سالها رنج و زحمت را از تن به در کنم

نه آن قدرت و زور بازوی یک قاضی خشک و

جلاد بی رحمی  که فقط حکم صادر و اجرا می کند و

انعطاف و تخفیفی در کارش نیست

 

می خواهم

لمست را

می خواهم نوازشم کنی و

بوسه بر سروروی آتشینم بنشانی

آن نوازش و بوسه ای که مهرانگیزتر از

لمس و بوسه ی صدها میلیارد مادر، لذتبخشتر است

نه آن چوب نامرئی و دروغین خدایی که میگویند

بی صدا و مرموز و درد آور است تا بفمهماندت

از کجا خورده ای و برای چه خورده ای

!

سه شنبه 18 مرداد 1390 - 1:13:42 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم